معنی کپه گذاشتن

لغت نامه دهخدا

کپه گذاشتن

کپه گذاشتن. [ک ُپ ْ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ] (مص مرکب) در تداول عامه، قضای حاجت کردن. (از فرهنگ فارسی معین).

کپه گذاشتن. [ک َ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ] (مص مرکب) در تداول عوام تعبیری است از خوابیدن با قصد دشنام و توهین به هنگام اوقات تلخی. (از فرهنگ فارسی معین). کَپَه کردن. کپیدن. رجوع به کپه کردن و کپیدن شود.


کپه کپه

کپه کپه. [ک ُپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ] (ق مرکب) توده توده انباشته. (فرهنگ فارسی معین).تَل تَل. توده های متعدد و پراکنده گرد هم. کوت کوت.


کپه

کپه. [ک َ پ َ / پ ِ] (اَ) خوشه های گندم و جو که در وقت خرمن کوفتن، کوفته نشده و بار دیگر بکوبند و آن را کَفَه نیز گویند. (یادداشت مؤلف):
همه آویخته از دامن بهتان و دروغ
چون کپه از... گاو و چو کلیدان ز مدنگ.
قریعالدهر.
|| خواب.
- کپه ٔ مرگ را گذاشتن (کلمه ٔ اهریمنی)، خفتن. خوابیدن.
- || مردن. (یادداشت مؤلف).

کپه. [ک َ پ َ/ پ ِ / ک َپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ] (اِ) کبه. قبه. (ناظم الاطباء). شاخ و شیشه و کدوی حجامان باشد که بدان حجامت کنند. (برهان). شیشه ٔ حجام و شاخ و کدوی ایشان و آن را کوپه با «واو» نیز گفته اند و قبه معرب آن است. (آنندراج). || هر چیز برآمده. (ناظم الاطباء). هر چیز توده کرده چون گنبدی و اصل قبه ٔ عرب همین کلمه است. (یادداشت مؤلف). توده ٔ روی هم انباشته. تل شده. (فرهنگ فارسی معین). کوده.

کپه. [ک ُپ ْ پ َ / پ ِ] (اِ) مرضی است سوداوی که آن را به پارسی کریون گویند اصل آن گر است که به عربی جرب گویند و کپه را معرب کرده قوبه خوانند. (آنندراج).
- کپه ٔ ارمنی، سالک. ضایعه ٔ پوستی که به شکل زخمی وسیله ٔ لیشمانیا تروپیکا (میکروبی از رده ٔ فلاژله ها از دسته ٔ زوئوفلاژله ها می باشد) بر روی پوست بدن عارض می شود. این میکرب بوسیله پشه ٔ مخصوص به نام فلبوتوم و گاهی بوسیله ٔ مگس یا پشه های دیگر در بدن انسان وارد می شود و یک مخزن و محل تجمع ویروسی شکل میکربها را در محل زخم در پوست بوجود می آورد. معمولا شبها نقاط باز بدن (صورت، ساق، دستها، پشت دست، ساق پاها و پشت پاها) مورد حمله ٔ پشه یا مگس واقع می شود و عامل این ضایعه را وارد بدن انسان می کند. دوره ٔنهفتگی ناخوشی مزبور بسیار متفاوت است و بین پانزده روز تا سه یا چهار سال طول می کشد. ضایعه ابتدا بصورت جوشی کوچک و چرکی است که بزودی بصورت یک توبرکول در می آید. در مرکز توبرکول ایجاد زخم می شود و ترشحات آبکی و زردرنگ از آن مترشح می گردد. دوره ٔ زخم طولانی است و پس از بهبودی اثری در محل زخم از خود باقی می گذارد. بمنظور جلوگیری از ابتلا، لازم است بهر وسیله که ممکن است در موقع خواب خود را از نیش پشه و مگس محفوظ نگهداشت. در صورت ابتلا هم معالجه ٔ موضعی بمنظور جلوگیری از عفونت ثانوی زخم لازم است و هم معالجه ٔ عمومی به جهت از بین بردن عامل مولد مرض. این ضایعه در نقاط مجاور بحرالروم و آسیای صغیر و خاور نزدیک و خاورمیانه بومی است و شیوع آن بیشتر در اواسط تابستان و اوایل پاییز است. (فرهنگ فارسی معین).


کپه کردن

کپه کردن. [ک َ پ َ /پ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) تعبیری از خفتن با قصد نفرین.کپه ٔ مرگش را گذاشتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به کپه گذاشتن شود. || مردن. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عوامانه

کپه گذاشتن

یعنی خوابیدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخی استعمال می شود چنانکه می گویند بروو کپه مرگ بگذار.

حل جدول

کپه گذاشتن

یعنی خوابیدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخی استعمال می شود.

کپیدن

یعنی خوابیدن است و عموما در مورد دشنام و اوقات تلخی استعمال می شود


کپه گذاشتن.

کپیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

کپه گذاشتن

(مصدر) خوابیدن (در مورد دشنام و توهین و بهنگام اوقات تلخی استعامل شود)، قضای حاجت کردن.


کپه کپه

توده توده (انباشته)

گویش مازندرانی

کپه

جمع شدن چیزی در جایی به صورت تپه – کپه

معادل ابجد

کپه گذاشتن

1498

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری